افسران - شورای خلیفه گری آشوری کلدانی کاتولیک ارومیه با صدور بیانیه ای خواستار اجتناب از برگزاری هر نوع جشنی در شب تحویل سال نو میلادی به علت همزمانی با ایام سوگواری رحلت پیامبر اسلام (ص)و شهادت امام حسن مجتبی(ع) توسط پیروان ادیان و اقلیتهای مذهبی شد.

افسران - غفلت تاکی؟!!!...

روز پیروزی خون بر شمشیر

این روز، پرآوازه ترین روزهای سال و خاطره آمیزترین تاریخ بشری است. در این روز بزرگ، پای مردی، فداکاری و سربلندی گروه اندکی از انسان های به خدا پیوسته در برابر ده ها هزار مردان جنگی و جنایت پیشه به نمایش درامد. این روز، روز فداکاری امام حسین(ع) و یاران باوفای وی می باشد و تا ابد به آنان تعلق خواهد داشت. در این روز، حوادث و رویدادهای مهمی در سرزمین کربلا به وقوع پیوست که برای همیشه در تاریخ انسان ها ثبت و درج خواهد ماند.

در این جا به طور گذرا به اهم رویدادهای روز عاشورا می پردازیم.

1-      تنظیم سپاه

امام حسین(ع) پس از نماز صبح، سپاه خویش را که متشکل از 32 تن سواره و 40 تن پیاده بودند، به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول را در بخش میمنه، دسته دوم را در بخش میسره و دسته ای را میان آن دو قرار داد. فرماندهی بخش میمنه را به «زهیر بن قین» و فرمانهی بخش میسره را به «حبیب بن مطاره» واگذار کرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بیرق سپاه را به برادرش عباس بن علی(ع) معروف به قمر بنی هاشم سپرد و خیمه ها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد نیز سپاهیان جنایت پیشه خود را به چند گروه تقسیم کرد. وی فرماندهی بخش میمنه را به عمرو بن حجاج، فرماندهی بخش میسره را به شمر بن ذی الجوشن، فرماندهی سواره نظام را به عروه بن قیس و فرماندهی پیاده نظام را به شبث بن ربعی واگذار کرد. وی، بیرق ننگین سپاه خود را به غلامش «درید» سپرد. دو سپاه در برابر یک دیگر صف آرایی کرده و برای آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شماری می کردند.

2-      اندرزهای پیش از نبرد

امام حسین(ع) برای پیشگیری از نبرد و خون ریزی نیروهای دو طرف، تلاش زیادی به عمل آورد و از هر راه ممکن می خواست از کشتار مسلمانان جلوگیری نماید و خون کسی بر زمین نریزد. ولی دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت یاران امام(ع) بود، به هیچ صراطی مستقیم نبود و به هیچ پیشنهادی پاسخ مثبت و کار ساز نمی داد و خواهان تعیین تکلیف از راه نبرد و خون ریزی بود. امام حسین(ع) در روز عاشورا، برخی از یاران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفت و گو کرده و با بیان حقایق و واقعیت ها، آنان را از شرارت و جنایت منصرف کنند. آن حضرت، خود نیز بارها برای اندرز سپاه کفر پیشه دشمن، پا پیش نهاد و با بیان خطبه هایی روشن گر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ریزی دعون کرد و از جنگ و مبارزه بازداشت.

ولی جز تعدادی اندک که از خواب غفلت بیدار شده و حقیقت را دریافتند و به سپاه آن حضرت پیوستند، بقیه آنان در ضلالت و گمراهی خویش باقی مانده و بر آغاز جنگ اصرار می کردند.

3-      پشیمانی حربن یزید

حر بن یزید تمیمی که از فرماندهان جنگاور و دلیر عمر بن سعد بود و همو بود که در طهله نخست، راه را بر امام حسین(ع) بست و او را به اجبار واکراه به کربلا رهسپار گردانید؛ وقتی بزرگواری امام حسین(ع) و حقیقت خواهی وی را ملاحظه کرد و از سوی دیگر شاهد نیت های پلید عمر بن سعد و لشکریان عبیدالله بن زیاد و جنایت ها و ستم کاری های آنان بود، از خواب غفلت و دنیا طلبی بیدار شد و در خود اساس نگرانی و ندامت نمود و در وی دگرگونی شگفتی به وجود آمد. به طوری که یکباره سپاه کفر پیشه عمر بن سعد را ترک و به سوی خیمه گاه امام حسین(ع) رهسپار شد. حر به نزد امام حسین(ع) رفت و از آن حضرت درخواست عفو و بخشش نمود و از کردار و رفتارهای پیشین خود اظهار پشیمانی کرد. امام حسین(ع) با مهربانی تمام حر بن یزید را پذیرفت و از وی استقبال کرد و با رفتار خود موجب تقویت ایمان حر گردید.

حر برای روشن گری سپاه به سوی آنان برگشت و با معرفی خود و چگونگی هدایت یافتنش، آنان را به راه خیر و سعادت و پیوستن به سپاه حقیقت جوی امام حسین(ع) دعوت کرد.

دشمنان که از ملحق شدن حر به امام حسین(ع) بسیار نگران و ملتهب شده بودند، وی را سنگباران و تیرباران کرده و از نزدیک شدنش به نیروهای خوند، بازداشتند. حر به ناچار به سوی خیمه گاه امام حسین(ع) برگشت. پیوستن حر به سپاه امام حسین(ع) و سخنرانی وی برای سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسین(ع)، برای عمر بن سعد و دیگر جنگ افروزان دشمن بسیار گران و نگران کننده بود و تأثیر زیادی در نیروهای دشمن به وجود آورد.

4- هجوم سراسری

سپاه دشمن که از پیوستن حر و چند نفر دیگر به سپاه امام حسین(ع) احساس خطر و ریزش نیرو کرده و ادامه این وضعیت را به زیان خود می دید، فرمان حمله را صادر کرد. عمر بن سعد با رها کردن تیری به سوی سپاهیان امام حسین(ع)، جنگ را به طور رسمی آغاز و سپاهیان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغیب و تشویق کرد.

در اندک مدتی دو سپاه به یکدیگر نزدیک شده و با ابزارهای جنگی آن روز به نبرد پرداختند. در این نبرد، شگفتی تاریخ به وقوع پیوشت و معادلات نظامی درهم ریخت، و آن، دفاع یک سپاه کمتر از صد نفر که برخی از آنان را نوجوانان و یا کهن سالان و ساخوردگان تشکیل می دادند، در برابر یک سپاه چند ده هزار نفری بود. این سپاه اندک، با دلاوری و دلیری تمام از حیثیت و موجودیت خویش و اعتقادات و اصول مذهبی و سیاسی خود دفاع و پاسداری نموده و مغلوب دشمن نشدند.

هر یک از یاران امام حسین(ع) با ده ها تن از نیروهای دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولی هیچ گونه سستی و تردیدی در وی ملاحظه نمی شد و این روحیه بالای رزمی و اعتقادی برای دشمن، سنگین و کمرشکن بود. یاران امام حسین(ع) با سرافرازی، به شرف شهادت نایل شده و یا با ادامه دلاوری، دشمن را مستأصل و زمین گیر نمودند.

تصور دشمن در آغاز بر این بود که سپاه کم عده امام حسین(ع) در لحظات نخستین هجوم سراسری، نابود شده و از هستی ساقط می شوند و غائله کربلا به راحتی پایان می پذیرد، ولی پس از درگیر شدن با آنان، تازه فهمیدند که با کوهی استوار از ایمان و عقیده روبرو شدند و از میان بردن آنان، کار آسانی نیست.

یاران امام حسین(ع) از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرین قطره های خون خود از قیام امام حسین(ع) پاسداری کردند. محدث قمی از محمد بن ابی طالب موسوی روایت کرده است که در این نبرد، پنجاه تن از یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیدند.

5-      نبرد انفرادی

دشمن که از نبرد سراسری و تهاجمی، نتیجه ای نگرفته بود، به تدریج به سوی نبرد انفرادی روی آورد. زیرا اگر چه سپاه عمر بن سعد جملگی برای نبرد با امام حسین(ع) آمده بودند، ولی در میان آنان مردان زیادی بودن که جنگ با فرزند زاده رسول خدا(ص) را روا نداشته وبه اکراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته بودند. بدین جهت در کار نبرد عمومی و هجوم سراسری تعلل می ورزیدند و عمر بن سعد را در رسیدن به مقاصد پلیدش ناکام گذاشته بودند.

گفتنی است که روی کرد به نبرد انفرادی، برای سپاه کم تعداد امام حسین(ع) نیز خوش آیند و پسندیده تر بود. زیرا در این صورت هر یک از یاران امام(ع) می توانست با چندین نفر از سپاه بی انگیزه دشمن نبرد کند و دشمن را در موضع انفعالی قرار دهد. همین أمر باعث طولانی تر شدن مبارزات گردید.

یاران امام حسین(ع) یکی پس از دیگری با انیزه ایمان و اعتقاد، از آن حضرت اجازه رزم گرفته و وارد صحنه نبرد می شدند و سرانجام شرافتمندانه جام شهادت را سر می کشیدند. تعدادی از یاران امام(ع) تا پیش از ظهر عاشورا به همین نحو به شهادت رسیدند.

6- نماز ظهر عاشورا

به هنگام ظهر، یکی از یاران امام(ع) به نام ابوثمامه صیداوی، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد. امام حسین(ع) که به نماز اهمیت ویژه ای می داد، دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگی به نماز پردازند.

پیشنهاد امام حسین(ع) مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان بر نبرد خود ادامه می دادند. امام حسین(ع) به ناچار، یکطرفه جنگ را متوقف کرد و با یاران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ویژه زمان جنگ) به جای آورد. یاران آن حضرت دو دسته شده، دسته ای به نماز امام(ع) اقتدا کرده و دسته ای دیگر دفاع می نمودند. اما دشمنان هیچ گونه ترحمی به امام(ع) و نمازگزاران نکرده و با رها کردن تیر، آنان را هدف قرار می دادند.

برخی از مدافعان امام حسین(ع)، دشمن را از اطراف نمازگزاران پراکنده کرده و برخی دیگر خود ر سپر تیرها قرار داده و مانع رسیدن آنها به وجود مبارک امام حسین(ع) می شدند. سعید بن عبدالله حنفی، از جمله آنان بود که خود را سپر امام (ع) قرار داد. وی هر تیری که به جانب امام حسین(ع) می آمد، خود را سپر آن می کرد و آن قدر در این راه ایستادگی کرد تا نماز امام(ع) پیایان رسید. در آن هنگام به زمین افتاد و به شرف شهادت نایل آمد. علاوه بر زخم شمشیر و نیزه، از بدن این شهید دلاور، تعداد سیزده چوبه تیر یافتند.

7- شهادت سایر یارن

پس از نماز، یاران امام حسین(ع) روحیه رزمی تازه ای یافته و به سوی دشمن هجوم آوردند. تمام یاران امام(ع)، از جمله جوانان برومند بنی هاشم و فرزندان، برادران، برادرزادگان، خواهرزادگان و عموزادگان آن حضرت به جهاد و دفاع پرداخته و به شهادت رسیدند.

نبرد دلاور مردانی چون زهیر بن قین، نافع بن هلال، مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، حر بن یزید و بریر بن خضیر از میان یاران امام حسین(ع) و شیر مردانی چون علی اکبر(ع)، عباس بن علی(ع)، قاسم بن حسن(ع) و عبدالله بن مسلم(ع) از جوانان بنی هاشم به یاد ماندنی و فراموش نشدنی است.

نبرد هر یک از آنان، لرزه ای در ارکان سپاه کفر به وجود آورد و شهادت آنان تأثیر شکننده ای در وجود مبارک امام حسین(ع) پدید آورد. به طوری ک آن حضرت هنگامی که تنها شد و یک تنه با دشمن نبرد می کرد، به یاد یاران شهید خود می افتاد و گاهی به سوی آنان نظری می فکند و آنان را به یاری می طلبید و می فرمود: ای عباس، ای علی اکبر، ای قاسم، ای زهیر، ای حر کجایید؟

8- مبارزه و شهادت امام حسین(ع)

امام حسین(ع) پس از آن که همه یاران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خیمه ای گرد آورد و آنان را تسلی و دلداری داد و به صبر و شکیبایی سفارش نمود و با قلبی شکسته از آنان خدا حافظی کرد. آن حضرت، فرزندش امام زین العابدین(ع) را که در بیماری سختی به سر می برد، جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گردید. امام حسین(ع) به تنهایی، ساعاتی چند با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله می کرد گروهی را به هلاکت می رسانید.

هر گاه برای آن حضرت فرصتی به دست می آمد، به خیمه ها بر می گشت و با حضور خود، کودکان و زنان بی پناه را تسلی می داد و بار دیگر با آنان خداحافظی می کرد. شاید مقصود آن حضرت از تردد میان خیمه و میدان نبرد، برای آمادگی بیشتر بازماندگانش برای پذیرش شهادت آن حضرت بود. در یکی از خداحافظی ها، فرزند شیرخوار خود را جهت سیراب کردنش به سوی دشمن آورد و از آن ها تقاضای آب برای فرزند شیر خوار خود کرد، ولی سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرند شش ماهه او رحم نکرد و با هدف تیر قرار دادنش، وی را در آغوش پدر غرقه به خون کرد.

امام حسین(ع) بدن غرقه به خون علی اصغر(ع) را به خیمه برگرداند و بار دیگر به مبارزه پرداخت. آن حضرت، زخم های فراوانی را در میدان مبارزه متحمل شد، تا آن که بر اثر کثرت جراحت به زمین افتاد . در آن حال نیز دشمنان رهایش نکرده و با ابزارهای گوناگون، از جمله تیر، نیزه، شمشیر و سنگ بر بدنش ضرباتی وارد آوردند.

سرانجام، آن حضرت، تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمین افتاد و آماده مهمانی خدا گردید.

شمربن ذی الجوشن، با قساوت تمام به سوی بدن خونین آن حضرت رفت، در حالی که رمقی در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بریده را به خولی اصبحی تحویل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.

فداکاری زینب (س) و فرزندانش در کربلا

 

 

زینب الگوی فضایل

بهترین جلوه‎گاه برای شناخت شخصیت وجودی زینب (سلام الله علیها) همان سفر تاریخی کربلا و مطالعه واقعه عاشورا و به دنبال آن خواندن داستان اسارت آن بزرگوار و همراهان او و چگونگی برخورد با ستمگران زمان است که تاریخ جزییات آن را برای ما نقل کرده است ولی در بسیاری از موارد زندگی این بزرگوار کوتاهی کرده و در بیشترین دوران عمر پرثمر آن بانوی بزرگ اسلام در سکوت مانده است. به گوشه‎هایی از فضایل ایشان توجه کنید.

ایمان راسخ حضرت زینب علیهاالسلام

اولین و مهمترین خصلت آن بانو محبت و عشق وافری است که به ذات احدیت دارد تا بتواند همه کس و همه چیز را در محضر او ذوب کند و حتی خویشتن خویش را هم نبیند. در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل می‌کند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا می‌بیند. وقتی در کوفه ابن زیاد از او سوال می‌کند: «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟» در جواب می‌فرماید: «چیزی جز زیبایی ندیدم.» زیرا که این حرکت در راستای حق و حقیقت و جاودانگی بود. شهادت یک انسان کامل در نظر اولیاء خدا جمیل است نه برای این که جنگ کرده و کشته شده است. بلکه جنگ و قیام برای خدا بوده است. آن گاه که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بدن پاره پاره برادر را در گودال قتلگاه مشاهده می‌کند با تضرع در پیشگاه خدا می‌گوید: «اللهم تقبل منا هذا القربان.»
این اوج معرفت و ایمان است و عظمت روح را می‌رساند که چون در راه خداست، تحمل آن آسان است.

عبادت زینب سلام الله علیها

عبادت غرض اصلی آفرینش است و امام معصوم سمبل و تجلی این غرض؛ و هرچه یک انسان عابدتر باشد با حرکت آفرینش هماهنگ‌تر و با معصوم مانوس‌تر می‌شود. شاید علت انس حضرت زینب (سلام الله علیها) با برادرش امام حسین (علیه السلام) جلوه‌ای از این عبادت باشد.
حضرت امام حسین علیه السلام در هنگام وداع به زینب کبری فرمود: «خواهرم در نماز شبت مرا به یاد داشته باش.» و نیز از امام سجاد علیه السلام نقل شده است: «عمه‌ام زینب در مسیر اسارت از کوفه به شام هم فرایض و هم نوافل خود را به جای می‌آورد و غفلت نداشت. فقط در یکی از منازل به خاطر شدت ضعف و گرسنگی، نشسته نماز خواند که بعد معلوم شد، سه روز است غذا میل نکرده، زیرا به هر اسیر شبانه روز یک گرده نان می‌دادند و عمه‌ام سهمیه خود را بیشتر اوقات به بچه‌ها می‌داد.»
نوشته‌اند هیچ‎گاه تهجد و نماز شب این بانوی بزرگ ترک نشد. در فرهنگ قرآنی نافله چیزی است که زیاده بر واجب است و از روی تفضل و تبرع انجام می‌گیرد.
حضرت امام حسین علیه السلام در هنگام وداع به زینب کبری فرمود: «خواهرم در نماز شبت مرا به یاد داشته باش.» و نیز از امام سجاد علیه السلام نقل شده است: «عمه‌ام زینب در مسیر اسارت از کوفه به شام هم فرایض و هم نوافل خود را به جای می‌آورد و غفلت نداشت. فقط در یکی از منازل به خاطر شدت ضعف و گرسنگی، نشسته نماز خواند که بعد معلوم شد، سه روز است غذا میل نکرده، زیرا به هر اسیر شبانه روز یک گرده نان می‌دادند و عمه‌ام سهمیه خود را بیشتر اوقات به بچه‌ها می‌داد.»

دانش حضرت زینب علیهاالسلام

حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بانوی علم و فضل است. او علم خود را از جد بزرگوارش پدر ارجمند و مادر گرامی و برادران عزیزش دارد، کسانی که متصل به وحی‎اند. نوشته‌اند حضرت زینب (سلام الله علیها) درس تفسیر برای بانوان داشت. آری دختر امیرالمومنین علی (علیه السلام) به راستی دارای علم وافر خدادادی بود. ابن عباس از وی با این عبارت نقل می‌کند و می‎گوید: «بانوی خردمند ما زینب (سلام الله علیها) و همین بس که در بنی‎هاشم به «عقیله» یعنی بانوی خردمند معروف بود و آن هنگام که حضرت زینب (سلام الله علیها) در اسارت وارد کوفه شد. او بانوانی را که برای تماشا آمده‎اند، می‌شناسد. در و دیوار آن او را به یاد ایامی انداخت که بانوان همین شهر، صف اندر صف منتظر لقایش می‌نشستند تا در درس تفسیرش شرکت کنند و اکنون شهر به شهر می‌گردد.
عبادت غرض اصلی آفرینش است و امام معصوم سمبل و تجلی این غرض؛ و هرچه یک انسان عابدتر باشد با حرکت آفرینش هماهنگ‌تر و با معصوم مانوس‌تر می‌شود. شاید علت انس حضرت زینب (سلام الله علیها) با برادرش امام حسین (علیه السلام) جلوه‌ای از این عبادت باشد.
از سخنان حضرت زینب (سلام الله علیها) در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبه‌ها و سخنرانی‎هایی که در فرصت‌های مختلف در برابر ستمکاران و طاغوتیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبی معلوم می‌شود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوی بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم اکتسابی نبوده و بهره‌ای الهی و جنبه خارق‎العاده داشته است. شاهد این مطلب، کلام امام سجاد (علیه السلام) است که پس از خطبه کوفه بر او فرمود: عمه جان آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمدالله دانشمندی معلم ندیده و فهمیده‌ای هستی که کسی تو را فهم نیاموخته است.

فداکاری و ایثار عقیله بنی‎هاشم

زینب کبری وقتی احساس کرد مسئولیت بزرگ جهاد در راه خدا و پیکار و مبارزه با بی دینان به دوشش آمده است و در این راه باید از مال و منال و شوهر و زندگی و فرزند بگذرد، حتی اگر لازم شود از دادن جان نیز دریغ نکند، با کمال شهامت و فداکاری از خانه و کاشانه و شوهر و زندگی دست می‌کشد. گویند به هنگام ازدواج حضرت زینب (سلام الله علیها) با عبدالله ابن جعفر، با توجه به علاقه وافری که میان او و برادرش حسین (علیه السلام) بود، شرط کرد که هرگاه برادرش خواست سفری برود، زینب بتواند به همراه برادر مسافرت کند و عبدالله شرط را پذیرفت.

قربانگاه فرزندان :

بانوی فداکار کربلا فرزندان خود را برای قربانی به قربانگاه نینوا می‌آورد و در همه جا یاری مهربان و دلسوز برای رهبر عالیقدر این قیام و نهضت مقدس یعنی اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بود و چون عصر عاشورا شد و آن حجت الهی به شهادت رسید، سهم عمده و بار تازه‌ای به دوش این بانوی فداکار نهاده شد که چون کوهی پولادین در برابر دشمنان منحرف ایستاد. در بعضی مقاتل نوشته‎اند: «در روز عاشورا هنگامی که فرزندان حضرت زینب (سلام الله علیها) به شهادت رسیدند، ایشان از خیمه بیرون نیامد و بر بالینشان حاضر نشد. وقتی علت را سوال کردند، پاسخ داد: «تا مبادا برادرم خجالت بکشد.»
در مقابل ایمان و اعتقاد به خداوند همین بس که همه مصائب را برای او در راه رضای حق تحمل می‌کند و همه اینها را چون از سوی معبود است، زیبا می‌بیند. وقتی در کوفه ابن زیاد از او سوال می‌کند: «کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟» در جواب می‌فرماید: «چیزی جز زیبایی ندیدم.» زیرا که این حرکت در راستای حق و حقیقت و جاودانگی بود.
تجلی و نقش بسیار مهم حضرت زینب (سلام الله علیها) به گونه‌ای است که اکنون پس از قرن‌ها باز هم چنان جلوه‌ای دارد که جامعه اسلامی ما برای ارج نهادن به روحیه ایثار و فداکاری پرستاران و تجلیل از این قشر ایثارگر، روز ولادت فرخنده این بانوی گرانقدر را روز پرستار نامیده است.
پرستاران نیز در ایثار و فداکاری در صف مقدم جامعه هستند و نسبت به سلامت و حیات همنوعان خویش، متعهدانه و دلسوزانه انجام وظیفه می‌کنند. از این رو استقبال کرده‌اند تا این روحیه را هر چه بیشتر در خود تثبیت و با بهره‎گیری از الگویی همچون زینب کبری (سلام الله علیها) پیوسته در مراتب فداکاری و ایثار پیشگام باشند. و می‎دانیم که از این «اسوه» مردانمان، درس مردانگی و حق‎مداری و زنانمان، درس حیا و عفت و پاسداری و پرستاری از حریم زندگی را می‌آموزند.

 

واقعه ی تاسوعا و عاشورا


گام هاي محرم ناگزير از رسيدن به سر منزل تاسوعا و عاشوراي حسيني است. محرمي که با نام حسين(ع) پيوند خورده و هر يک از ايامش فکرها و دل ها را متوجه روزي مي کند که بزرگ ترين مصائب دنيا را بهمراه دارد و با تاملي در چگونگي حوادثي که آنزمان در کربلا اتفاق افتاد اشک غم را در سوگ برترين انسان هاي عالم جاري مي کند …

مروري بر صفحات تاريخ نشان مي‌دهد جنايت و كشتارهاي فجيع انساني در طول تاريخ كم نبوده‌اند. جناياتي كه بيان آنها مو را بر تن انسان سيخ مي‌كند. از جنايت مغول ها در نقاط مختلف خصوصاً خراسان گرفته تا كشتار سرخ‌پوستان آمريكا توسط مهاجران اروپايي و از تلفات جنگ‌هاي جهاني و حمله اتمي به هيروشيما گرفته تا كشتار در عراق و افغانستان توسط مهاجماني که حقوق انسانها را نقص کردند. اما بسياري از آنها در لابه‌لاي تاريخ دفن شده‌اند و آنهايي هم كه گاه بيان مي‌شوند يا براي زنده نگهداشتن‌شان يادبودي ساخته شده، هيچكدام جريان‌ساز و تحول‌آفرين نيستند. حتي كشتارهاي گسترده در همين زمان‌هاي نزديك خيلي سريع به فراموشي سپرده شده است.

اما دهه ي محرم 61 هجري و تاسوعا و عاشوراي خونين آن سال هرگز از يادها نمي رود و هنوز هم که هنوز است مسلما بسياري از شما عزيزان در هر شهر و محله اي كه در آن زندگي مي‌كنيد هيات و دسته‌اي داريد و در ايام محرم خصوصا در تاسوعا و عاشورا براي گريستن بر مظلوميت آقا اباعبدالله و تدبر و تفكر در چيستي و چرايي حركتش راهي تكيه و حسينيه اي مي‌شويد. مگر راز زنده ماندن رشادت هاي حضرت ابوالفضل(ع) در روز تاسوعا و همينطور قيام امام حسين(ع) در روز عاشورا كه يك نيم‌روز بيشتر به‌طول نينجاميد چيست؟ و چرا اين حماسه پس از 14 قرن همچنان تحول‌آفرين و انسان‌ساز است؟ اين راز ابعاد مختلفي دارد كه گرچه در اين مختصر نمي گنجد ولي در اين نوشتار تنها به گوشه اي از آنها اشاره مي کنيم …


راز جاودانگي تاسوعـا و عـاشورا


روز تاسوعا (نهم محرم) در فرهنگ شيعه از ديرباز به عنوان روزي شناخته شده كه عزاداران و عاشقان اهل بيت(ع) ضمن بيان فضيلت هاي علمدار كربلا، به مرثيه سرايي و عزاداري براي او مي پردازند. بيان جانفشاني ها و مصيبت هاي حضرت ابوالفضل(ع) در روز تاسوعاي حسيني، باعث شده تا برخي چنين تصور كنند كه آن حضرت در روز تاسوعا به شهادت رسيده و به همين علت در اين روز عزاي سقاي دشت كربلا را برپا مي كنند در حاليكه نه تنها حضرت ابوالفضل(ع) بلکه همه ياران امام حسين(ع) در روز عاشورا جان خود را براي ياري دين خدا و امام خود فدا كردند. تاسوعا روزي است كه حسين(ع) و يارانش در كربلا توسط لشکر ابن زياد و عمر بن سعد محاصره شدند. يكي از حوادثي كه در اين روز اتفاق افتاد، امان نامه اي بود كه شمر براي حضرت ابوالفضل(ع) و برادرانش آورد ولي از آنجا که معرفت و جوانمردي حضرت ابوالفضل(ع) براي ياري امام حسين(ع) و اهل بيت امام حرف اول را مي زد، آن امان نامه ي ننگين به تمسخر گرفته شد.


راز جاودانگي تاسوعـا و عـاشورا


در چنين روزي بود كه به دستور عبيدالله بن زياد، لشكر مجهزي از كوفه وارد كربلا شد و در عصر روز تاسوعا بود که حضرت اباعبدالله(ع) براي ياران خود خطابه اي خواندند و بيعت خود را از آنان برداشتند و سفارش كردند تا از تاريكي شب استفاده كرده و صحنه كربلا را ترک كنند تا جان خود را نجات دهند و بدينصوررت فرصتي فراهم آوردند تا هر كس مي‌خواهد از ايشان جدا شود و به نقطه‌اي امن برود كه البته عده‌اي هم چنين كردند ولي آنها كه ماندند اعلام وفاداري و حمايت خود را تا پاي جان اعلام كردند و براي هميشه ي تاريخ ماندگار شدند.

بنابراين حادثه عاشورا يك انتخاب آگاهانه و از روي بصيرت بوده است. همه كساني كه در اين واقعه شركت كردند از سرانجام خود آگاهي داشتند و به‌صورت اتفاقي و از سر غفلت آنجا نيامده بودند.

ويژگي مهم ديگر حادثه عاشورا، تلفيق شگفت‌انگيز و شورآفرين مظلوميت با عزت و اقتدار است.

جمعيتي اندك با ابزارآلات محدود جنگي در مقابل لشکري کاملا مجهز و ستيزه جو؛ در محاصره آب و عطش، اما از هيچ‌كدام ذره‌اي سستي، ترس و پشيماني از اين حضور نه ديده شد و نه شنيده …


راز جاودانگي تاسوعـا و عـاشورا

:: قديمي ترين تابلو از واقعه عاشورا در سال 61 هجري ::

در حالات سالار شهيدان آمده است كه هر چه به ظهر عاشورا نزديك‌تر مي‌شدند چهره ايشان برافروخته‌تر
مي‌شد و آخرين اذكار ايشان خطاب به پروردگار اظهار رضايت و تسليم در برابر خواست الهي بوده است.

در مورد حضرت زينب(س) نيز اين جمله قطعي است كه بعد از حادثه عاشورا در برابر طعن يزيد فرمود:
"ما رأيت الا جميلا". و شعار عاشورائيان در روز كربلا "هيهات من الذله" بود.

از ديگر خصوصيات حادثه عاشورا تركيب جمعيتي حاضر در آن واقعه است.

از طفل شش ماهه تا پيرمرد 90 ساله و از دختر 3 ساله تا جوانان و زنان ميانسال.

از غلام سياه تا صاحبان مقام و ثروت و از مسيحي تا مسلمان.

اين جمعيت به ظاهر ناهمگن و نامتجانس در عين حال پيوندي عميق و ناگسستني با يكديگر داشتند؛

پيوندي كه آنها را تا آخرين لحظه در اوج عزت و احترام گرد هم جمع كرده بود.

آنها كه شهيد مي‌شدند تا آخرين نفس به ياد بازماندگان بودند و بازماندگان در آرزوي پيوستن به شهدا،

نقطه كانوني و محور پيوند اين جمع كسي نبود جز حسين بن علي(ع).

تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگي

و اما آخرين و شايد اولين و مهم‌ترين راز ماندگاري عاشورا را در الهي و خدايي بودن اين قيام بايد جست.

در حادثه عاشورا هيچ معياري جز رضايت خداوند و انجام تكليف الهي موضوعيت نداشت.

عاشورا نمايشگاهى بود كه در آن ابعاد مختلف اسلام به نمايش گذاشته شد.

و واقعه ي عاشورا براي زنده نگه داشتن دين پيامبر اسلام(ص) و الگو قرار دادن راه و رسم آزادگي به بار نشست.

شهادت مظلومانه سيد الشهدا(ع) و يارانش در کربلا، تاثيري بيدارگر و حرکت آفرين داشت،

و امتدادهاي آن حماسه ي بزرگ در طول تاريخ، جاودانه ماند تا انسانهاى ديگر از آن الگو بردارى كنند،

و در هر جامعه ‏اى كه شرائط ظالمانه ي زمان امام حسين(ع) را پيدا كرد قيام حسينى به راه افتد.

چون امام‏ حسين(ع) ديگر مختص به يك زمان و مكان خاص نيست و
براى هميشه تاريخ است و چون روحى در كالبد اجتماع بشري همچنان حضور دارد.

تاسوعـا و عـاشورا و راز جاودانگي

همه را سرگشته و حيران خود كرده اين واقعه ي جانگداز عاشورا

فرياد از اين همه ماتم و عزا

عجيب حكايتي است، مصائب عاشورا

عاشورا كه مي‌رسد، دل‌هاي شيعيانش در آتش عشق حسين(ع) مي‌سوزد

هر عاشقي كه واقعه عاشقانه عاشورا را خوانده باشد، به راز و رمز آن پي برده باشد، دل از اين عاشقي بر نمي‌كند و هر عاشورا عاشق‌تر هم مي‌شود

و راه ادامه عاشقي، سرگشتگي و حيراني در پيمان با حسين(ع) است

سر نهادن و جان دادن بر سر پيمان با اباعبدالله است

چراکه حسين تا ابد ماندگار است و راز و رمز ماندگاري شيعه هم در ماندگاري عشق به حسين(ع) است

دل شيعه بايد همواره در آتش عشق حسين(ع) خانه كند و اين عشق بايد زيبا بماند

دل دادن به شوق وصال حسين(ع) و ويران شدن وجود آدمي در غم آن نازنين شقايق هستي

چون حسين زيباست و راه و رسمش ستودنيست

و اكنون كه تاسوعا و عاشورايي دگر در راه است، تشنگي ما فزوني مي‌يابد

عطش عشق به حسين(ع) و ارادتمندي به ابوالفضل العباس(ع) در جانمان آتش مي‌گيرد و مي‌سوزد

اين سوز دل با همين عطش سيراب مي‌شود و حسين(ع) با لبيك

چراکه لبيك به حسين(ع) و درک رسالت او، پيمان با همه خوبي‌هاست

مگه چی میشد که این یه قطره آب رو به اون طفل شش ماهه می دادند؟

روز هفتم محرم روز حضرت علی اصغر (ع)

ماه خون ماه محرم بر تمامی شیعیان تسلیت باد!!!

 

 

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • دست بند